پایگاه اطلاع رسانی مسجدسلیمان
پایگاه اطلاع رسانی مسجدسلیمان
ســردیــارون بـخـتـیـاری
نوشته شده در تاريخ برچسب:پندها,ضرب, و ,المثل های , بختیاری, توسط عــلــی چراغیان |

زبانزدهای بختیاری

حورِ سُهر مینِت خُمِه کَشت و بیرینِت مردُمِه:توش خودم را کشت و بیرونش دیگران را ،ظاهر فریب

بالا جام نی دوون هم نی نشینُم : کنابه از افرادی که به چیز کم قانع نیستند و زیاد هم گیرشان نمی آید.

بید اَر تَهلِه سایهِ س شِرینه:درخت بید اگر ثمری ندارد ولی سایه ی خوبی دارد.کنایه از اینکه اگر  خصلت بد را می بینی صفات خوب را هم ببین.

تا نبوهه امر حق نیوفتِه بَلگِ درخت: همه کارها با خواست خداست.

آسیَو دِرادره لوینِه کِپنِه : شمالی ها می گویند هنه بزو (یکی هیزم می شکند و دیگری می گوید هن.): یکی کار انجام می دهد دیگری نفس نفس می کند.

بُز که اجَلِس اِگَردِه نونان شونِ اِخوره : مصداق میخ به تابوت خود زدن .کاری که عاقبت بدی دارد انجام دادن.

بِنگشتِه بُردن باغ بهشت گُ ولات ولات: بهترین جا هم که باشی هوای وطن می کنی.

دیگ سه کُچُک دیگول هم سه کُچُک :وقتی سهم کوچک و بزرگ به یک میزان باشد.

ماهینِه که نیخون بگرِن دَس اِیارن سی دینِس:وقتی راغب به انجام کاری نباشند. کاری می کنند که حاصل ندارد

هرچی کُنی سی ناکَس نه اِگو خووِه نه اِگو بَس:برای آدم قدر نشناس کار کردن بی فایده است.

دسِ خوم کَسِ خوم: به خودم تکیه می کنم.

هرکی گَپی ندارِه نِشینه سا یَه بَردِ گَپ:هرکس بزرگی ندارد به سنگ بزرگی تکیه می کند.

بزِ به پا خوس کَشِن به دار، میشِ به پا خوس : هر کسی باید در مقابل اعمال خود پاسخ گو باشد(که گناه دگران برتو نخواهند نوشت)

کور بهتر به حونه خوس رَه اِبََره: نابینا هم خانه ی خود را بهتر بلد است.

پوس خُووِه که بوس خُووِه: اصل و جوهر خوب است که ظاهر خوب است.

گرگ زِ به گَلِه هول به یَکی دارون: گله را گرگ زد وای به حال آنها که یک گوسفند دارند.

بُردیم به آسِماری دَس ز دینُم نی وُرداری: بیچاره ام کردی هنوز هم رهایم نمی کنی؟

جُلِتُم وُر مُلِتُم: خواه ناخواه جورم را باید بکشی.

کیکنی و چِرنی خروس پامِ تِلنی: به بهانه ای دیگر از انجام کاری سرباز زدن ،بهانه جویی.

مَنیَر به رنگ زردُم گادینِ (گژدین ) زیرِ بَردُم: فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه.

ار بَووسِه نی دی اِدا شاهی اِکِرد : اگر پدرش را نمی دید ادعای پادشاهی می کرد.

کا نَداشت، یه چی یی داشت: کنایه از نو کیسه.

باد اورد خدا دا به حوشِه چین: مصداق تغاری بشکند ماستی بریزد،جهان گردد به کام کاسه لیسان.

گیوه کَش پا پَتی: کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد.

دِلِته بِنه به دِلدون آردِته بِنِه به هَمبون:آسوده و خاطر جمع باش

حونه مَبا بی کَهخُدا احمد اِرِه مومَد اِیا:خانه بی برزگتر نباشد هرج و مرج می شود

میراث خرس اِگرده به کَفتار:

بِهیگ وَختی گُشنِه س اِبو یاد آشِ عروسیس اوفته : در شرایط سخت و نداری به یاد ایام خوش افتادن

ار کَوگ نَزنه قهقهه بی جا کی دونِه کوگ کُجه کِرده جا؟ : اگر کسی  خود افشاگری نکند و رازش را برملا نکند، دیگران که علم غیب ندارند.

جُوِم دِهرِستِه اَلصُم نَپِهرِسته:اگر مفلس شده ام ولی اصل نسبم از دست نرفته

هر که گَده دارِه دَدِه نداره: کنایه از افراد تنها خور و خود خواه

آدُمیزا باندِه بی بالِه : کنایه از سرعت انجام کارها و سرعت در رسیدن به مکانی دیگر

اَفتو زِد اوچو که دُز دلس اخواست : اوضاع بر وفق مراد آدم بد و تبهکار گشتن.

سَی که چاق ایبو گوشتِس ِنیخُورِن: آدم بی ارزش همیشه همان است و ظاهرش هم عوض شود همان است.

هَمبون دادِن به خِرس گُن وُرآرِس ،خَردِس به جا مِزدِس:مصداق همان آفتابه را خرج لحیم کردن.

گا مُرد و شیر وَهرِه بُهرِست: فلانی مرد و بده بستان ها (معاملات)قطع شد.

تازی وَخت شِکال....س اِیا: کسی که در موقعیت حساس صحنه را ترک می کند.

نَه ز پُل اِرِه نه زِ گُدار: کسی که به هیچ صراطی مستقیم نمی شود. یک دنده.

لوینِه زِ گُسنهِ یی مُرد ، گُن گِردِه گِرِهسه:کسی از گرسنگی مرد و دیگران می گفتند نان در گلویش گیر کرده. باور نداشتن اطرافیان از مشکلات افراد.

نونِ جو نَه ری دارِه نه آستر: آدمی که خوب و بدی  برایش یکسان است.

کاسه ای داریم آرَک بَرَک تو پُرِس کُ مو پُر تَرَک: کنایه از داد و دهش دو طرفه

آربیز به قِیلون گو دو سیلا داری : مصداق آنکه عیب بزرگ خود را نمی بیند و عیب کوچک دیگران را برمی شمارد.

حیا دار گُ حیام اِبو بی حیا گُ زِم اِتَرسِه:آدم آبرومند از حیاداری خودش کنار می کشد و آدم بی حیا فکر می کند از او ترسیده اند

گرگ که پیر اِبو تَعمِرِه سگ اِبو:سن که بالا می رود جوانان قدرت می گیرند و پیران را تمسخر می کنند.

بچه یا وا ریشِ بَوِه وُرس بِجُهمِه یا تُرنِه دا : اشاره به اهمیت تربیت والدین و کنایه از افراد بی خانواده.

به خرس گُن حرف بِزن گُد پِمپِلاپُف : کسی که فن بیان ندارد و نسنجیده سخن می گوید.

تا داریم سَر ایدراریم ،همی که نداریم پیت ایوُراریم: تا داریم زندگی و سرفرازی می کنیم هنگام نداری به خود می پیچیم

دِندونِ اسبِ پیشکَشینه نی شُمارِن: از هدیه نیاید ایراد گرفت.

به شیطون گُن خدا بَوِتِه بیامُرزِه گُ چی کِه نیبو: کاری که با عقل جور نیست.

به بِنگِشت گُن سِوِکی یا سنگین ؟گُ سِوِک سنگینیم دستِ خُمه: احترام هرکس به خودش بستگی دارد.

بَرزِیََر که وامَهنِه داسِنِه کُل و تیز اکنه :برزگر که از کار وامی ماند ، سعی کردن در یافتن مقصر دارد.

به توشمال گُن بِزن گُ تنگِه پام درد اِکُنه: کنایه از بهانه ی بیجا آوردن.

بَرد سر جا خُس سنگینِه: هرکس در جایگاه خود وقار دارد.

شونِ گَله نِ وِل کُنه، حونه خدا دست زِس نی وُردارِه:چوپان گله را رها کند صاحب گله رها نمیکند.

به کور گُدِن ز خدا چه اِخوی گُ دو تیِه روشنا: آرزوی کور به دست آوردن بینایی است.

درد به دل و جنگ آسون: بهانه که باشد جنگیدن آسان است.

ایبیزیم و ایبینیم:خواهیم دید. ببینیم و تعریف کنیم.

ار ندونی مهمونُم یو چو و یو هَمبونُم: از ظواهر پیداست که نیت ام چیست.

اولادِ کا مهدی چه ز پا نالِن چه زِ پَهلی: عده ای که فقط از دردهایشان می گویند.

سی هو بِت اِگوم کاکا که بِنگِشت بِگِری سیم: به خاطر توقعاتم به تو احترام می گذارم

دَده سی دَده پَلِ بلِند نیخو: خواهر برای خواهر گیسوان بلند نمی خواهد.

ار هزار لیشُم گوشت میشُم:هرجند بد باشم  به درد می خورم. و جوهرم خوب است.

بِجور جاتِه بنه پاتِه:سنجیده عمل کن.

به میش اِگو بِجِه به گرگ اِگو بِگِرس: مصداق شریک دزد و رفیق قافله.

توشمالِ که بیکار اِبینه تازه بَووس اِنِه به کار : سوء استفاده از فرصت های موجود.

شَل به رفتارِس کور به دیدارِس :افراد کمبود دار بیشتر می نازند.

بره نر به کُله نی مَهنِه : فرزند پسر از خانواده جدا می شود.

خورزا بِچ سر رَه حالوه :خواهر زاده گاه از دایی پیشی می گیرد و سد راه او می شود.

اسم سگ اِیاری چُو بِگِر به دست : وقتی از کسی سخن می گویی و فورا سر می رسد.

بُهونه کِه وَرِ بارونِ اِگِره : مصداق گاو نر می خواهد و مرد کهن.

دُهدَر به دا اِبَره گووَر به گا اِبَرِه:دختر به مادر و گوساله به گاوش می برد.

سُهر بلند نَرَمنیده پَشما به حور نگَرنیده : کنایه از زن زیباروی خوش قدو بالا ولی بی هنر.

دُهدری که داس تعریفس کُنه سی حالوس خووِه :دختری که مادرش خوبیش را بگوید به درد دائیش می خورد.

بهیگ ز حونه بَووِس کور بی گُدِن مین رَه کَلا تیاس دِرآوُرده :عروس از خانه ی پدرش کور بود گفتند کلاغ در راه چشمانش را درآورده.

کُچیر کار کُچیر بار سر کُچیر به تِلِ دیوار :کوچکترها باید به احترام بزرگترها بیشتر کار کنند .فرمانبری کنند.

تا مال به ای وارِِ اَرِه به ئی دارِ: شرایط موجود این پیامدها را دارد.

حونه زن بیوه شَو نشینی نداره : خانه ی بیوه زن چون مرد ندارد شایسته نیست کسی به شب نشینی اش برود.

رو جایی که بخونِنت نه جایی که چو وُردارِن بِرونِنت : به جایی برو که از تو استقبال کنند نه اینکه بیرونت (بی احترام) کنند.

تا نیاهی به کارُم بت نیگم خورزمارم :از دوستی تو فقط غرض سودجویی من است.

بِهیگه به حونه به اِزما دیندا بِفرشنِس به کُه :عروس ات را ابتدا در خانه امتحان کن تا به توانایی او پی ببری سپس به او کاربیرون را بسپار.

ار به طمع مُنِ مُنونی شیتِه بکُ بیوه نمونی : اگر به امید من هستی دنبال کارت برو تا عقب نمانی.

مار تا صاف نَبو به سیلا نیرِه:صداقت و راستی مایه ی پیروزی است.

آرتامِ بِختُم آربیزُم آوِختُم : کارها را به اتمام رساندم.

برداشت هر گونه مطلب از این منبع فقط با ذکر آدرس وبلاگ ،اخلاقی است ترجمه به گویش های دیگر  هم....

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.