پایگاه اطلاع رسانی مسجدسلیمان
پایگاه اطلاع رسانی مسجدسلیمان
ســردیــارون بـخـتـیـاری
نوشته شده در تاريخ برچسب:هویت,ایل,بختیاری,اصالت, توسط عــلــی چراغیان |

بخت........یاری

نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک غم این خفته چند   خواب در چشم ترم می شکند. تاریخ را که ورق می زنم آنوقت است که بغضی گلویم را می فشارد روزگار  نیاکانم را تصور می کنم که آنان به روایت تاریخ نویسان و جهانگردان بنام هیچ گاه فرمانبرداری حاکم ستمگری را گردن ننهادند. و همواره از کیان سرزمین خود دفاع کردند و استقلال خود را استقلال سرزمین پاکشان می دانستند براستی تاریخ ،قومی چون بختیاری را نشان نمی دهد که هرگز دم ازاستقلال و جدایی از ایران نزده باشد و یا منافع را تنها برای خود خواسته باشد.جلوتر که می آیم از زمان رضا خان به بعد انگار که بخت از بختیاری جدا شد.نفت که ابتدا در سرزمین ما پیدا شد وانگلیس قراردادهای نفتی را با بزرگان بختیاری عقد میکرد ونفت در اختیار دولتی ها نبود بعدها نفت را که بردند و جز محنتش را نگذاشتند بلکه چیزهای دیگر را هم بردند (آب کوهرنگ و سد ساختن برای خشکاندن سرزمینهای بختیاری) ودر پی آن آواره شدن عشایر و روستائیان به حاشیه شهرها و مهاجرتی که آنها را جز به عملگی و خفت در شهرها نمی برد. شهرهای ما از بی امکانات ترین شهرهای کشور شدند هنوز در بعضی از روستاهای ما در اثر نبودن جاده مناسب و نبود حتی یک خانه بهداشت هم تبارانمان جان میدهند آنها از کوچک ترین امکانات بهداشتی برخوردار نیستند، آب بهداشتی ندارند، برق ندارند،مدرسه ندارند و کودکان امروزشان جوانان بی سواد آینده شهرها میشوند تا مورد تمسخر و توهین دیگر هموطنانشان باشند.نه اینکه روزگاری همین چغاخور از یاد رفته محل سلطنت بختیاری بود تا آنجا که مورد توجه شاهان مرکزی بود. مگر نه همین مردم بختیاری بودند که فرزندان دلبند خود چون سرداراسعدها، ابوالقاسم خانها،وبی بی مریم هاو .... را در راه مبارزه با ظلم و استبداد تقدیم مام مهین کرد.آنها که حتی تاریخ سرزمین خودشان در حقشان اجحاف روا داشت چرا که می دانیم تاریخ را فاتحان می نویسند.و تنها ترانه ها ی محلی ما از پدربزرگ ها و مادربزرگ هایم در سوگ این بزرگان به خاطر مان میاورد که بختیاری تا همیشه عزادار سهراب و سیاوش های خود است آنان که چون علیمردان آن مبارز راه آزادی  در کمال شهامت و جوانمردی از مرگ نمی هراسیدند و فریاد زنده باد آزادی و زنده باد میهن آخرین کلامشان بود آیا انصاف است که تاریخ آنان را سرکش و قلدر معرفی کند؟  آن هنگام که از اولین تحصیل کردگان و فرنگ رفته ها جوانان بختیاری بودند که زورگویی و ظلم اربان قدرت را تحمل نمی کردند و در راه مبارزه عاقبت بر دار آزادی خواهی جاودان می شدند بقول دل نوشته های سردار اسعد در زندان در زیر شکنجه ستمگران ترسو "مدام آهنگران کوی تقدیربرای شیر می سازند زنجیر"همین جوانان بودند که حزب ستاره بختیاری را بنا نهادند و چه زیبا سخنها گفتند و درایت و سواد و نجابت بختیاری را سند کردند باورت می شود که همان چیزهایی که بعد قانون و تصویب میکردند سالها قبل حزب ستاره آنها را درنظر آورده بود و اینگونه تیزبین و منصف بوده است .تا زمان رضا خان بختیاریها از مرفهان کشور بودند حتی عشایر بختیاری بسیار غنی بودند حالا به ما می گویند بی سواد و گدا چرا شرف و غیرت و سخاوتمان را نمی بینند آری چون خودمان هم خودمان را فراموش کرده ایم ولی هنوز می دانیم که ما اگر گدا شویم گدا صفتی وصله ما نمی شود چه بسا گدایانی از ما سخاوتشان بیش تر از ثروتمندان پر مدعایی باشد که فکر می کنند بی اصالتی و بی فرهنگیشان را با پولهای کثیفشان می توانند بپوشانند.باید کمی بیندیشیم درد را بیابیم دست در دست هم درمانش کنیم اگر بخواهیم.نگذاریم هویتمان تنها میراث برجا مانده از پدران پاکمان را به تاراژ ببرند.

به قلم : عباس بویری پاییز 1390 اهواز


نظرات شما عزیزان:

شادان شهرو بختیاری
ساعت9:28---12 بهمن 1390
سلام مجدد بر جناب عباس بویری عزیز
پیامتان را دریافت کردم . ممنون از محبتتان . درود بر شما بزرگوار .
متاسفانه من در فیس بوک فعالیتی ندارم . اگر وب لاگ و یا وبسایت دارید معرفی بفرمائید . برای عرض ادب خدمت خواهم رسید .
درود بر شما همتبار عزیز


شادان شهرو بختیاری
ساعت19:03---8 آذر 1390

درود بر جناب عباس بویری عزیز

اگــر بختـیــاری همی بخت داشت
به سر افسر و تکیه بر تخت داشت

نامرادی ما از بخت زمانی آغاز شد که سرزمین بختیاری را مثل گوشت قربانی تکه تکه کردند تا این قوم دلیر را به زانو دربیاورند . برای برخاستن مجدد چاره ای نیست جز اتحاد مجدد . دولتمردان بختیاری باید عزم خود را جزم کنند برای تشکیل استان متحد بختیاری . تا زمانی که بختیاری ها پراکنده اند همین آش است و همین کاسه . دوای درد این قوم در اتحاد است . دشمنان این قوم از اتحاد ما بیم دارند . اگر بختیاری زمام خود را خود بدست بگیرد و بر سرزمین خود حاکم باشد . با وجود منابع سرشار آبی و کانی و توان بالای هوشی بدون شک از استانهای پیشگام در همه ی عرصه ها خواهد بود . درد این قوم شکسته شدن غرور قومی آنهاست . باید غرور قومی را بالا برد . و این محقق نخواهد شد مگر اینکه قدر بزرگان قوم را بدانیم و آنها را چراغ راه جوانان قوم قرار دهیم . داراب افسر برای خود بختیاری ناشناخته است . جوانان بختیاری با پژمان بختیاری غریبند . نام بزرگان ما بر هیچ میدان و امکنه ای نیست . ما را از داشتن مجسمه ی بزرگانمان منع می کنند . هر تکه از بختیاری در استانی قرار گرفته و غیربختیاری ها بر ما حکومت می کنند و صد البته خیرخواه ما نیستند . درچغاخور نامی از داراب افسر نیست و این در حالیست که زاده ی آنجاست .
تا غرور قومی ما بالا نرود .
تا سرزمین ما متحد نشود .
تا اختیار ما بدست خودمان نباشد .
چنین رویه ای ادامه خواهد داشت .

شادان شهرو /.


مُو و عقل هرچه ترستیم کَن و واکَن کِردیم
که یُونو راست ایگُن ضــامن حق النـاسِن

عقل گُد وامو که شهرو نَکو باور که یُـونـو
همه سو ساحر و از نسل بنی عباسن





نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.