پایگاه اطلاع رسانی مسجدسلیمان
پایگاه اطلاع رسانی مسجدسلیمان
ســردیــارون بـخـتـیـاری
نوشته شده در تاريخ برچسب:انتقاد,بسی خاسته ,تخریب,فرهنگسرا, توسط عــلــی چراغیان |

http://img4up.com/up2/81463609065223523661.jpg

وقتی یادم می آمد که در مجلس ختم زنده یاد بهمن علاءالدین بر فراز منبر به جامعه فرهیخته و هنرمندان ایران زمین وعده دادم که در حفظ و نگهداری میراث گرانبهای موسیقی و ادبیات وطنم از هر کوششی دریغ نکنم و تاکنون نتوانسته ام قدمی در این باره بردارم، احساس شرمندگی می کردم.

در نخستین نکوداشت یاد و خاطره بهمن علاء الدین که توسط دوستداران فرهنگ و هنر در پائیز ۸۵ در اهواز برگزار گردید، در میان هزاران نفر از ارادتمندان این هنرمند مردمی و محبوب و این کوگ خوش آواز ایل بختیاری و آموزگار اخلاق و فروتنی، با وعده ی ساخت فرهنگسرایی بزرگ به نام او در حاشیه کارون، بخشی از نگرانی های چشم انتظاران تحول فرهنگی و هنری را التیام بخشیدم. پس از چند روزی، تصمیمات نیک اندیش دلسوختگان، با اراده پولادین همکاران با وفا یم در مجموعه ی ارشاد، مقدمات کار را فراهم نمود و به مانند یک رؤیای صادقه تعبیر گردید و کار برای کلنگ زنی آماده شد. در آئین کلنگ زنی پروژه که با حضور مسئولین و هنرمندان و با قربانی کردن گوسفند، که چشم ها از ذوق این رخداد نیکو اشکبار گردیده بود، کلنگ را به رسم ادب و احترام به دست خواهر گرانمایه بهمن علاءالدین که خود نماد عفت و وقار و پاکدامنی است دادم. من آن روز از خوشحالی سر از پا نمی شناختم. احساس کردم بخشی از دین خویش را به روح این مرد بزرگ ادا کرده ام. آن روز احساس خاصی داشتم ولی نمی توانستم بیان کنم. احساس کردم که وقتی کلنگ فرود آمد بر زمین نخورد بلکه بر انبوهی از تیرگی ها و توهمات و پندارهای باطل فرود آمد و در حالی که چشمه های امید و شوق از زمین جوشیدن آغاز کرده بود، به میان لانه ی خفاشان شب پرست که همیشه از نور خورشید گریزان اند، فرود آمده بود.

صبح روز بعد، عده ای را با تحریک به منازل برخی شخصیت های طراز اول فرستادند تا صدای اعتراض خود را به آنچه تیره دلان، «رواج فساد و فحشاء و لاابالی گری» می نامیدند، به گوش آنان برسانند. و با شیطنتی خاص، تصویری ساختگی از خواهر زنده یاد که در روز آئین یادشده سراپا مشکی پوش بود، تهیه کرده بودند که از ذکر آن خودداری می کنم.

آشفتگی در لانه خفاشان عوام زده به این محدوده تمام نشد. روزی صبحگاهان با دوست سختکوش مطبوعاتی ام - امید حلالی - قدم زنان به همراه وزیر وقت ارشاد بر روی پل نادری به سمت شهر می آمدیم؛ از دور پروژه را در کنار ساختمان موزه به او نشان دادم و از او خواستم در سفرهای استانی هیأت دولت کمک کند تا این طرح بزرگ به سامان برسد. آن روز حرفی تا بدین سان عامیانه نشنیده بودم. وزیر، سری تکان داد و گفت: «با این اسم گذاری که شما انجام دادید و دل مردم متدین را جریحه دار کردید، نمی شود کاری کرد». نگاهی به دوستم انداختم و برای وزیر فرهنگ و هنر این کشور آهی کشیدم.

به هر تقدیر، در سفر اول و دوم هیأت دولت، مبلغ یک میلیارد و دویست میلیون تومان برای ادامه پروژه اعتبار گرفتیم و کار به سرعت پیش می رفت. همجواری با کارون و ساخت پروژه ای در شأن این هنرمند با دو سالن جداگانه سیصد و ششصد نفره و گالری و لوازم حرفه ای، ایجاب می کرد که فونداسیون و پی ریزی محکمی برای کار دیده شود. پروژه فرهنگسرای بهمن علاءالدین، بعدها با فراز و فرودهای تغییرات مدیریتی و کمبود اعتبارات و برخی اعمال نظرهای غیرکارشناسی شورای شهر و شهردار وقت، با توقف ساخت و ساز روبرو گردید.

متأسفانه در روزهای اخیر که در آستانه انتخاباتی دیگر قرار داریم و نیازمند ایجاد همدلی برای مشارکت عمومی هستیم، اقدامی بسیار غیرکارشناسی به وقوع پیوست. در هنگامه ی شب که مردم خسته از هیاهوی شهر و کشمکش های فزون طلبی و منازعات بی خاصیت و مجادله های دنیایی و مشاجره های بی پایان، شب را به صبح می آوردند تا شاید ستاره ی بختشان سوسویی بزند، عوامل دستگاه های ذیربط که فقط باید دستور را اجرا می کردند، به فونداسیون و پی ریزی پروژه هجوم آورده و با بریدن میله ها و سپس خاکریزی محوطه، آثار این ساختمان را از منظر دید مردم پنهان کرده و اعلام کرده اند که قصد دارند روی آن درخت کاری انجام دهند.

من به عنوان فرزند این آب و خاک و سرباز پر افتخار انقلاب اسلامی به کسانی که متأسفانه سررشته ی کارها به دست آنان است ولی به عمق مسائل توجهی نمی کنند و گاهی مست غرور می شوند، می گویم که فردا با چه رویی در مقابل مردمی که چنین اهانتی را به فرهنگ و ادبیات و باورهای آنها انجام داده اید، گردن کج خواهید کرد و به التماس خواهید افتاد؟!

عشق به مردم و آرمان و اندیشه و فرهنگ تمام اقوام سرافراز ایران اسلامی که تمامیت و استقلال کشور مرهون زنده بودن و پویا بودن آنان است، راه و رسم هنرمندان است و مردم به همین دلیل حتی اگر آثار فرهنگسرا هم برچیده شود، یاد و نام بهمن علاءالدین را فراموش نخواهند کرد.

نه دیروز که در مجلس ختم آن زنده یاد مرثیه خواندم و نه امروز که در دفن آثار فرهنگسرایی که قرار بود به نام او ساخته شود، مرثیه ای دیگر سرودم، بهمن علاءالدین نه مرده بود و نه هرگز هنرمندان می میرند. بلکه فردا که کشتزارها را درو می کنند، هیچکس به حال و روز سیاه مترسک اشکی نخواهد ریخت زیرا رسم روزگار است که هرگاه خورشید رو به غروب می رود، سایه ی آدم های کوتوله بلندتر می شود.

والسلام عباس بسی خاسته

 

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

حسن عیدی وندی
ساعت3:07---16 دی 1390
با سلام به جناب آقای بسی خواسته که از دوستان قدیمی من میباشد میخواهم که از پشتیبانی و هم یاری او تشکر و قدردانی کنم .
از فاضل شماره ی من را بگیر صادق سلام میرساند همچنین هویزی


عبدالرضا
ساعت0:33---15 دی 1390
با سلام و درود
دوست عزيز از فعاليت شما جهت معرفي هرچه بهتر شهر و ايل عزيزمان كمال تشكر را دارم
عبدالرضا رضايي مدير سايت مهر آريايي
www.abdolreza.ir


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.