آرمان موری احمدی متولد 1351 و کارشناس ارشد ادبیات فارسی از سال 1369 بطور حرفه ای سرودن شعر را آغاز نمود .
او در هر دو قالب کلاسیک و آزاد کوشیده با اشعار پارسی و لُری طبع خود را آزموده است و در این شیوه شاعری است که از همه امکانات و توانایی های زبان برای انتقال معانی و مفاهیم بهره می جوید .
او در سالهای 1386 و 1387 برگزیده جشنواره شعر منطقه ای « تمدار بیت » اردل گردید .
در سال 1380 عضو هیئت داوران نخستین جشنواره شهر استانی « دیدگاه » در سال 1387 عضو هیئت داوران جشنواره ادبیات دفاع مقدس و نیز در سه دوره متوالی عضو هیئت داوران جشنواره شعر منطقه ای « بنه وار » بوده است .
در سال 1385 دبیر اولین جشنواره شعر منطقه ای « وارگه » و در همین سال به عنوان هنرمند برگزیده استان خوزستان معرفی گردید .
در اشعار آرمان موری احمدی روحی حساس و شاعرانه موج می زند . او احساس عمیق خود را ساده بیان می کند و همواره در القای حس همذات پنداری به مخاطب موفق بوده است و از این میان می توان به شعر « ستین » اشاره نمود که در اولین سالگرد استاد بهمن علاءالدین توسط استاد علی حافظی اجرا شد که با استقبال بی نظیری از سوی مخاطبان مواجه گردید .
وی در ترانه سرایی نیز مهارت دارد و در این زمینه با هنرمندان پیشکسوت و نسل جوان نیز همکاری داشته است . از جمله همکاری با هنرمندان :کورش اسدپور در آلبوم « علیداد » ، بهروز احمدی در آلبوم « ناونده » و علی تاجمیری د آلبوم « غریب ولات » همچنین در آلبوم « نازک دل» با صدای امید محمودی . ویراستار کل اشعار و شاعر « آستاره » که یکی از زیباترین ترانه های آلبوم به شمار می رود بوده است .
آرمان موری احمدی نه تنها شاعری توانا و بلند اندیشه که پژوهشگری فعال و پرارزش نیز می باشد که تاریخ و فرهنگ بختیاری همواره از دغدغه های او بوده .
او در سال 1383 در فیلم مستند « هزاره های گمشده » به کارگردانی پژمان اله مرادی به عنوان نویسنده فیلنامه حضور داشته و به معرفی آثار باستانی مسجدسلیمان پرداخته است . و پس از آن در حوزه نماد شناسی بختیاری حرکتی آهسته و پیوسته را آغاز کرده ، تاکنون سلسله مقالاتی با موضوع جایگاه عناصر طبیعی در فرهنگ بختیاری منتشر نموده است .
از جمله : نگاهی به جایگاه آتش ، خورشید ، درخت و آب و نیز نگاهی به رسم علفه در ایل بختیاری.
همچنین مقاله « گاهشماری در ایل بختیاری » که برای اولین بار به آن پرداخته شده از آثار وی می باشد . و تحقیق تخصصی « کرنا » نیز از ایشان در دست پژوهش است .
از این هنرمند گرانقدر تاکنون کتابی چاپ نشده و آثارش توسط رسانه های مجازی منتشر گردیده است . امید است در آینده آثار ایشان زیر چاپ رفته و در دسترس علاقمندان قرار گیرد .
به آرزوی تندرستی و شادکامی برای ، « ستین » ایل بختیاری .
به قلم : خانم آرمیتا مرادی
نظرات شما عزیزان:



درسته بختیاری هفت و چهار،اگر بایک نبون چه فایده داره.
داستان از این قرار است که خری ، کشاورزان را اذیت می کرد.خلاصه این خر توسط شخصی به نام کناری و با سنگ کشته می شود و در نهایت این شخص به طرز مرموزی و با سنگ از بین می رود و تقاص کار خود را پس می دهد.
گزه ای زمال خومون ورتزگنید ادونی بالا دوهون هی دم اجمنید
رهد به سرلایی رسی به لا تنگ کنارینه دیده بی که هی کنه بنگ
کناری بنگ ایکنه حرنه بگرین گزه هم اورائیس رهد و باز ادونی
منه هندستن بی گزه و دم اجمنی یهوه کچکی زبالا پوزسه رمنی
شانس حربی که کچک زی سرنفتس انده ار منه سرس بی درجا اکشتس
گزه ور گشت ونیشت دی که کناری کله پرقی گریده اندازه گاری
ونده بس کناری وا ضرب دستس حرکه دیدس جا خالی دا زی ور دستس
حر منه هندستن بی که یه برد گهپی ونده بس کا کناری مث تیر تفنگی
زبخت بد گزه ،ایا ای برد لاشه ازنه منه سرس ،سرس اپاشه
از زبان مردم: ز صو تیلا ای حر ذلیلمون کرد ار نبیدی تا شومی علیلمون کرد
عاقبت کناری: کناری بعد دو روز به زیر بردی خوسیده بی وا رنگ زردی
بردی هم کناریس بی تمام خینالی قصاص کشتن هر بی که مرد به خاری
سرآینده : امیر یوسفی احمد محمودی

برنج و روغن و قندی ندارن
بچل لحدوپتی رختی ندارن
ذلیلون درگلم حرفی ندارن
حسن شعرای تو هجاندارن
گدم دردِ دلن باگی ندارن
تقدیم به شما

بجز جام صبوح دردی کشم نیست
بده ساغی نگو این جام جم نیست
بریزپیمانۀ آخرکه اینجاجای من نیست
حسن عیدیوندی تقدیم به مردم شهرم
M.I.S
رسید خیمه زدبرشهرهر بام
همه خوابیده اند آرام آرام
چرا فکر خودند ازصبح تا شام
بیا فکری کنیم چاره سازیم
که از نو گنبدی دیگر بسازیم
تقدیم به همشهریهای مسجد سلیمانی
نوکرتون حسن عیدیوندی
مٌو خر ید ار لو و خال تٌو بِیدٌ م
همدرنگ بیدرنگ جٌورِت نّدیدٌ م
دی مو غمخواری بغیراِزتٌونّدیدٌ م
کٌروٌرِی فِرگی بِکٌن سی حالٌ بالٌم
بٌو خٌدا مٌو طاقِ دِیرِیتِ نّدارٌم
کٌرّوٌرِی فِرگی بکن سی حالٌ رٌوزٌم
موچِطو وا جٌورِ تّش دایٌم بِسٌوسٌم
نونم وا چه کنم چه چاره سازم
به گمون خاطرم وا باس بسازم
تقدیم به ایل بختیاری
حسن عیدی وندی نوکرتون

دل تنگم گرفتار غم آوی
دعا کردم بره اما نوابی
گرفتار دیار غربت آبی
حسن امداد تو یاری نوابی
برو فکری بکن ایچو نوابی
تقدیم به کسانی که مثل من در دیار غریبن

خودس دونه که هرچی هد همین,
ایر ی خواست که ما دردانه وابویم
پسی چه هشت شیطونم بوین,
میر شیطون نداره کار و باری
خدا دونه که شیطون آفرین,
حسن کاری نداره با تو شیطون
خدا دونه که هو بست عهدوپیمون
حسن عیدیوندی

ره یه جائی که دیه هیچ ندیدس
نه خومه دیم نه هنه هیچ نبیدس
پچوابی که هنی هیچ ندیمس
تو چه دونی چه خور داری زس
مر ندونی هو ز خس دابی بس
پدیه حرف نزن تی همه کس
برنت ور سردار ایهمه بس
حسن عیدیوندی
تقدیم به ایل یکتاپرست

بجز حسرت دیه هچی نداره
همه رهدن ز ی چو هم دواره
اریم ماهم زدینسون باز دواره
نکن فکرس که ی چو ماندگاره
حسن وا دی بره طاقت نیاره
خلبی = کجی
حسن عیدیوندی

داراب افسر بختیاری در سال 1279 در نزدیکی تالاب جغاخور متولد شد . پدر وی آ اصلان احمد خسروی از بزرگان طایفه احمد خسروی از تیره زراسوند و مادرش بی بی گوهر فرزند حسینقلی خان ایلخانی میباشد. داراب افسر از سن سی سالگی شاعری را آغاز کرد که تا کنون کسی مانند او بدین شیوائی و استواری با زبان بختیاری شعرنسروده و ملک الشعرای بهار نیز راجع به او چینین گفته : کاری که فردوسی در زبان فارسی کرد افسر در زبان بختیاری انجام داده است .در حقیقت داراب آینۀ تمام نمای احساسات و عواطف و پاکی و صداقت و ذوق سرشار یک بختیاری تبار میباشد . وی در سال 1320 در اصفهان ساکن شد و در سال 1350 دار فانی را ودا گفت و در تخت فولاد تکیه میر بخاک سپرده شد . روحش شاد و روانش پاک باد.دو کتاب از او بجا مانده اشعار داراب افسر در زمینه های گوناگون از جمله عرفان عاشقانه سیاسی و در قالبهای قصیده و غزل قطعه و ....... سروده شده است . نام کتابه یکی دیوان داراب افسر بختیاری و دومی ترانه های محلی بختیاری. و نمونه ومعرفترین آنها خدائیه همیلا عمرویه و رستاخیز مسجد سلیمان میباشد . نوکرتون هم که مو بوم یه شعر بسیار زیبا از داراب را به شما هدیه میدهم چون کم یابه مناظره پسر لرو دختر شهری ( بنام همیلا)
پسرلر- ای وای یو کینه که منی حور بهشته
ئی دهدرو کینه که چونو حور سرشته
تیای پل یو پای همه دلهان برشته
حکمی ز پی قتل همه خلق نوشته
پاهاس اگوی شاخ بلور منه ظرفن
دستاس منی غنچه کلوس دم برفن
دخترشهری – ای وای پس این کیست زما وصف نماید
با لهجۀشیرین زه چه ما را بستاید
این کیست که هر لحظه به صد رنگ درآید
خواهد که به نیرنگ دل ما را برباید
یک ذره زه مهرش به دلم هیچ اثر نیست
خاکم بسر ای وای خدا سر ... کیست
پسرلر – حرف بامو بزن ای مو به قربون زبونت
قربون سر زلف و کرنج سر شونت
قربون سر زلفت و کج زیدن شونت
قربون گپا تنگت اوخال لوونت
ئی خال سیاه تو که تش زیده بجونم
وا رشتن شه پیسه منی بسته زبونم
دختر شهری- هشدار سرو کار تو باسیم بران است
صدتیر جگر سوز به یک عشوه نهان است
اینجاست که یک بوسه زما قیمت جان است
آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است
ای لر به حذر باش که ما سخت کمانیم
هر کس که زما تیر خورد ما نگرانیم
پسر لر – یه بوسه ز لوهای تو ار قیمت جونه
هرگز تو تصور نکن او بوسه گرونه
جون دادن و استیدن جون کار لرونه
چون حاضره بستونه که نگوی کار زبونه
یالا .......... بده بستون........
یو بوسه و یو جون
دختر شهری- بسیار چوتو بر سر کویم بدویدند
بسیار دویدندو بجائی نرسیدند
یک تار زمویم به جهانی بخریدند
گفتند سخنها و جوابی نشنیدند
با مهروفا چون گل ما را نسرشتند
در دفتر ما حرف محبت ننوشتند
پسرلر- بهتر ز تی یا تو به خدا قبله نما نید
سرو هم چو کدصاف تو ئی طور رسا نید
والله که بهشت هم چو تو پر سیل و صفا نید
هان خته تک ره بروی مر که پیا نید
تا خیز بونده منه لوات بووسه
گم بت بزنه و سر گپات بووسه
تهیه و تنظیم حسن عیدیوندی
نامش حسین بود و شهرتش پناهی دژآوه . دژآوه را برای اختصار نمی گفتند اما
او منش و نام زادگاهش را در رفتار و حرکاتش حفظ کرده بود و باخودهمه جا میبرد. دژآوه روستائی در استان کهگلویه و بویر احمد نزدیک دهدشت بسیار زیبا و با همه مشخصه های یک روستای محل سکونت لر.
پناهی از سال 1335 در دژآوه به دنیا آمد و تا اوایل دهه 60 روزگارش در همان روستا به تحصیل و کارو بار گذشت تا آنکه بعد از فراغت ازتحصیلات متوسطه در بهبهان . سودای پاسخ گفتن به پرسش هایی بزرگتر به جانش افتاد و او را به حوزه درس آیت الله گلپایگانی در شهر قم کشاند پس از مدتی حسین پناهی در کسوت روحانی به زادگاهش برگشت و مدتی را در آنجا به تنظیم امور مذهبی روستا مشغول بود و در سال 1354 دروس حوزوی را رها کرد و به شهرستان شوشتر رفت و به آموزگاری مشغول شد ودر سال 1355در اهواز اقامت کرد وسپس به روستا برگشت ودر سال 1359 جهت انجام امور فرهنگی به جبهه رفت ودر سال 1360 به تهران رفت و فعالیتهای هنری خود رارسما" آغاز کرد. در سال 1364 به استخدام صدا و سیما در آمد و آثار ماندگاری در عرصۀ کارگردانی و بازیگری تئاتر و سینمای کشور بجا گذاشت که همۀ مردم شاهد آن بودند. و اما در عرصۀ نویسندگی و شاعری نیز آثار بیاد ماندنی از خود بجای گذاشتند که ا آنجمله (من ونازی– ستاره–چیزی شبیه زندگی–د مرغابی در مه –
گلدان و آفتاب – پیامبر بی کتاب- دل شیر – سلام خدا حافظ –ستاره ها – راه بارفیق) قابل ذکر است بعضی از آثار صوتی میباشند. و اینهم شعری از زنده یاد
میزی برای کار- کاری برای تخت – تختی برای خواب – خوابی برای جان – جانی برای مرگ – مرگی برای یاد – یادی برای سنگ - این بود زندگی .......
لازم دانستم که در مورد مرحوم حسین پژمان بختیاری شاعر برجِسته دوره قاجاروپهلوی میباشد اطلاعاتی در اختیار همشهریانم قرار دهم .
حسین پژمان بختیاری پدرش علیمراد امیر پنجه بختیاری متولد روستای دشتک چهارمحال بختیاری ومادرش عالمتاج قائم مقامی (ژاله ) نسب به خاندان میرزا ابوالقاسم قائم مقامی میبرد.
مرحوم پژمان متولدتهران درسال 1279 هجری شمسی میباشد. که پس از تحصیلات مدتی در خدمت وزارت پست و تلگراف بود و سپس به شعر و تصنیف روی آورد
از جمله آثار او دیوان اشعار- زن بیچاره – خاشاک- محاکمه شاعر-اندرز یک مادر- کویر اندیشه - تاریخ پست و تلگراف در ایران - سیه روز - محاکمه و تصحیح نسخ اشعارشاعران بزرگی چون حافظ و خیام
اگر ایران به جز ویرانسرا نیست من این ویرانسرارا دوست دارم
اگر تاریخ ما افسانه رنگ است من این افسانه ها رادوست دارم
نوای نای ما گر جانگداز است من این نای ونوا رادوست دارم
اگرآب و هوایش دل نشین نیست من این آب وهوا رادوست دارم
به شوق خارصحراهای خشکش من این فرسوده پارادوست دارم
من این دلکش زمین راخواهم ازجان من اینروشن سمارادوست دارم
اگربرمن زایرانی رود زور من این زوزآزما رادوست دارم
اگر آلوده دامانید اگر پاک من ای مردم شما را دوست دارم

اما پر ازسخنم
نه چون شاعران غزل گوی
که بی سخنم
همچو خاکستر به ظاهر خاموش
اما پر زه آتشم
نه چون خاکستر سرد
که بی اثرم
تقدیم به شاعران حقگوی بختیاری
که جسارت سرودن دارند
حسن عیدیوندی

همه دونن همه دونیم
هو چه کرد یوچه کرد
هر چه هو کاشت هشت
یو درو کرد پلشت
حسن عیدیوندی




آسماني ـ هر چه باشد ـ ميخريم
ميخريم و زير باران ميبريم
لُبِّ مطلب: وارثِ پيغمبريم!

نژادم هست نژاد آریایی
بگویم شعر دل با بی قراری
بود محوای من در بختیاری
کند ایلم بحق من را هیاری
منم آرمان آرمان بختیاری
حسن عیدی وندی
تقدیم به شاعر ایلم آرمان

به نمایندگی جمعی از دو ستداران استاد موری احمدی


زور بُم گِرِهدِه بی کَسی، دی چاره ناچارُم سِتین
هر شُو زَنُم گولِ دلُم آستاره ایشُمارُم سِتین
دنیا پلِشتِ و لیشِ و نَدُونُم کُیه وا ری کُنُم
جون خُوتِ اِز عالم و آدم مُو بیزارُم سِتین
دنیا لِر چَپ ایخوره، وا بی چَواسِه اِی خدا
بَفتِه ز غم سی مو قَوا، تَش وَندِه به کارُم سِتین
دی ناله،ناله،”نِی”،نیا آرمونِ دِلْ دیْ نی وُرا
تِهنا و دلتنگ خُوتُم، رَهدیُ و وِِر دادیم سِتین
نی هُمدُرُنگی سی دلُم سَر وا به شونِ کی بِنُم
خوت،بَردِ غَمچین مُنی، وایای به هِی جارُم سِتین
وایای به هِی جارُم سِتین وایای به هِی جارُم سِتین…
امیدوارم که همیشه دمشانگرم باشد.
این قطعه ی نا تمام تقدیم به شاعر تمام بختیاری ها
آدم اگر نیک کند کار خویش
فتح کند قلعه ی اسرار خویش
حسن